مادر ..... ودیگر هیچ .......دوستت دارم از اعماق قلبم .....با من بمان در کنارم (این حرف دلم می باشد )
*****************************************
آرام خنده مــی زنــی و دانم
در سینهات کشاکش طوفان است
لبخــنـــد دردنـاک تو ای مـــادر
سوزنده تر ز اشک یتیمان است
تلخ است این سخن که به لب دارم
مادر بلای جـــان تو مـــــن بودم
امّا تو ای دریغ گمان بردی
فرزند مهربـان تو من بودم
چون شعلهای که شمع به سر دارد
دائم ز جســم و جـــان تـو کاهیــدم
چون بت تو را شکستم و شرمم باد
با آن که چون خــــدات پــرستیــــدم
شرمنده من به پای تو می افتم
چون بر دلم ز ریشه گنه باریست
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0